فانوس دانشمند

مرکز مجازی پژوهشگران کوچک و فعالان علمی "فانوس"

فانوس دانشمند

مرکز مجازی پژوهشگران کوچک و فعالان علمی "فانوس"

فانوس دانشمند

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پیوندهای روزانه

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

امروز مجبور شدم کلی راه رو تا میدان فاطمی برم تا یک پرینتر رو پس بدم!
تک و توک مورد داشتیم که دنبال قطعات کامپیوتر اومدن یا دنبال موارد دست دوم بودن..
اما یک روز یکی از مشتری های نسبتا ثابت ، درخواست پرینتر دست دوم با توان مالی 100 هزار تومان کرد !!!
یعنی من در اندرونی نورون ها و سلول های خاکستری مغزم داشتم فکر می کردم که پرینتر دست چندم هم باشه ، 100 تومن نیست ؛ هست؟!؟!؟!
این از اعماق وجود بنده.. برای اینکه کار اون بنده خدا هم راه بیفته باز هم بهشون گفتم که من پرس و جو میکنم ..
از قضا در جستجوی ما ، یک مورد پرینتر با قیمت 175000بدون در نظر نگرفتن هزینه سرویسش (اونم تازه بخاطر من که مشتری ثابتشون هستم) موجود بود!!! اونم hp  و لیزری...!!!
برای اینکه نخوام یک جامعه ای رو ببرم زیر سوال نمیگم مشتری ما ، با چه عنوانی بود ؛ اما همین قدر در فرهنگ لغت من تعریف شده که هر کس نبست به عنوان و نقشی که داره ، مسؤل هست ؛ و برخورد این آقا با وجود این که راه و رسم کاسبی رو میدونست ، با عنوانی که داشت همخوان نبود .
خلاصه اینکه همه هماهنگی ها صورت گرفت ، اطلاعات و مشخصات پرینتر داده شد و با توافق سر مبلغ با کلی چونه زدن و رضایت مشتری ، پرینتر به همون مبلغ 175 هزار بدستش رسید. حالا سود ما و هزینه تلفن و کرایه ماشین و اینا هم هیچ ..
بد حالا طرف بعد از این همه صحبت و استفاده از اعتبار ما ، دبّه هم دربیاره که من الان پول ندارم و بعد از عید میتونم پولش رو بدم ، یک بحث دیگه!!!
یعنی آدم قشنگ روان شاد میشه با این نوع رفتار!!! تا این قائله ختم به خیر بشه ، بنده چند باری مرحوم شدم !!!
اول کار و در برداشتن قدمهایی که هنوز تاتی تاتی هستن ، خدا این ضرر رو از بیخ گوشم رد کرد...
فقط اینکه آدم درست نیست از اعتبار عنوانش و از اعتبار و صداقت دیگران به نفع خودش استفاده کنه..

میترا لطفی
۲۱ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۵۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

به لطف خدا

در همین مدت کم از راه اندازی تونستم تعدادی مشتری ثابت پیدا کنم.

یکی از همین مشتری های ثابت ، که خانمی بود دارای فرزند چند ماهه ، در یکی از مراجعاتشون از من خواست تا کار دیگه ای رو انتقال چند مورد دیتا از حافظه تفلن همراه به روی DVD بود انجام بدم .

بنده با توضیح کامل و ارایه شرایط و موارد تعهد ، قبول کردم که براشون کار رو انجام بدم . چون بچه کوچیک داشتن ، قرار بر این شد که هر موقع فرصت اومدن داشتن ، قبلا تماس گرفته و هماهنگ کنن که سرم خلوت باشه.

اما در یک روز کاری شلوغ و در ساعتی که اوج ترافیک مشتری بود ، بدون هماهنگی به همراه پسر کوچولوشون تشریف آوردن! کار ایشون در بهترین حالت ، حداقل دو ساعت زمان می برد و من اون روز و اون ساعت نمیتونستم پاسخگو باشم.

تنها کاری که اون لحظه از دستم برمیومد این بود که گوشی رو به سیستم متصل کنم که حداقل کار انتقال دیتا به سیستم انجام بشه تا بعد روی DVD رایتشون کنم!

اما در اون وضعیت ترافیکی ، سیستم نمی تونست گوشی رو شناسایی و به حافظه داخلی و کارت حافظه دسترسی پیدا کنه!!!

میدونستم در اتصال و سیستم گوشی موردی هست که این مورد پیش اومده ؛ اما نمی دونستم که دقیقا علت کجاست .

حجم ارائه خدمات به مشتری های دیگه و زمان نا مناسب مراجعه اون خانم ، باعث شده بود که تمرکز کافی برای راه انداختن کارش نداشته باشم.

ازش خواستم ساعت دیگه بیاد ، یا حداقل قبلش تماس بگیره و هماهنگ کنه  ؛ اما ایشون ناراحت شدن که شما نوبت رو رعایت نمی کنید!!!

واقعا تفاوت کار 2 دقیقه ای با با کار 2 ساعته در چیه ؟

من در حین این که کار خانم رو سعی میکردم انجام بدم  ، در کنارش کارهایی که زمان بر نبودن و نیاز به نوبت نبود رو انجام میدادم.

اما از طرفی هم پسرکوچولوشون دیگه طاقتش طاق شده بود و گریه می کرد.

خلاصه اون روز این مشتری ثابت ما با ناراحتی و حق به جانب گذاشت رفت.

سرم که خلوت شد ، باهاشون تماس گرفتم و توضیح دادم که شرایط چطور بود و نوبت رعایت شده و ایکاش که قبلش تماس می گرفتید و....

 اما باز هم مجاب نشدن و همچنان ابراز ناراحتی میکردن.

من با خودم فکر کردم که دیگه این مشتری رفت و به قول خودمون پرید!

مدتی ازشون هیچ خبری نبود !

اما در یک روز نزدیک حذف و اضافه ، مجدد تماس گرفتن و خواستن که نوبت حذف و اضافه اشونرو چک کنم...!!!!

چک کردم و همه چیز در آرامش بود ، انگار اصلا اتفاقی نیفتاده .

نوبت بعد که تماس گرفتن ، من بهشون پیشنهاد دادم که اگه براشون مقدوره جمعه که روز تعطیلی ماست اختصاصا بیان تا کار انتقال دیتای موبایلشون رو انجام بدم.

خدا رو شکر جمعه هماهنگ شد و کارشون 3 ساعتی زمان برد و ایشون راضی بودن و گفتن که" من اون روز بد موقع هم اومدم ، کوتاهی از شما نبود."

میترا لطفی
۰۲ اسفند ۹۳ ، ۲۳:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر